سیسمونی سورنا
شیرینَم، شَربتَم، نُقلَم، نباتَم نمی دونی از اون روزی که من و مامانت برای اولین بار صدای قلبتو، توی مطب دکتر شنیدیم، چه حس و حالی پیدا کردیم، نمی دونی وقتی که از تو حرف می زنیم ، توی آشیونه ما چه شوری و سروری به پا می شه، از ته قلب دوستت داریم، منتظرتیم، برای دیدنت لحظه شماری می کنیم. اینم عکس سیسمونی هات، البته هنوز کامل نشده، تو بیای همه چی با اومدنت کامل می شه . یه کم برو پایین ، ادامه ی مطلبو نگاه کن !!! اینم لباسهای خوشکلت : ...
نویسنده :
مامان و بابای سورنا
16:29